این دنیا کثیفه ... پارت : {۱۰}
نور خورشید، چشم های گوجو رو لمس کرد و از خواب بیدارش کرد ، گوجو دستش رو جلوی چشم هاش گرفت تا نور خورشید به چشم های الماسی رنگش نخوره .
از روی کاناپه بلند شد و سمت اتاقش رفت ، بوی الکل میداد ولی الان مست نبود .
از داخل کمد حوله تن پوش سفید رنگش رو برداشت و یک بافت سفید با شلوار سفید آماده کرد و روی تخت گذاشت و از اتاق رفت بیرون .
گوجو سمت حمام رفت و لباس هاشو از تنش
در اورد و پرت کرد رو مبل و حوله رو ، روی رخت آویز حمام گذاشت و خودش رو داخل
اینه برنداز کرد.
زیر چشم گود رفته بود و قرمز بود ، حتما بخاطر گریه های دیشب بوده .
گوجو دوش آب رو باز کرد و وان اب رو پر کرد و داخل شامپو ریخت و داخل وان اب دراز کشید .
افکارش خیلی درگیر بود ، حسی که الان داشت اونو نابود میکرد .
نمیدونست قلبش داره باهاش چیکار میکنه
بعد از نیم ساعت گوجو از حمام اومد بیرون و حوله رو پوشید و بندش رو گره زد و روی کاناپه نشست و اهی کشید و چشم هاشو بست .
از روی کاناپه بلند شد و سمت آشپزخونه رفت و دمنوشی که میا داده بود رو ، اماده کرد و از داخل یخچال کیک دیشب رو اورد بیرون و روی اوپن گذاشت .
دمنوش رو کنار شیرینی گذاشت و روی صندلی نشست و صبحانشو خورد .
بعد از خوردن آخرین تکه شیرینی لبخندی ناگهانی روی لبش ضاهر شد ، شاید بخاطر
اون باشه... گوجو چه بلایی سرش اومده ؟
عاشق شده ؟
گوجو ظرف ها رو داخل ماشین ظرفشویی گذاشت و رفت سمت اتاق و لباس هایی که قبل از حمام روی تخت آماده کرده بود رو برداشت و پوشید .
عطر مورد علاقش رو زد ،موهاش رو خشک کرد ، و کمی با پنکیک زیر چشم های قرمز رنگش کشید و کفش مشکی رنگش رو پوشید ، عینکش رو زد و به سمت در خروجی خانه رفت و دستگیره در رو پایین کشید و از اتاق هتل خارج شد و هدیه رو موقع رفتن برداشت.
به سمت صحنه فیلم برداری رفت و روی صندلی نشست و منتظر تهیه کننده بود .
میا هم اومد ، کت شلوار زنانه سفیدی پوشیده بود و موهای بلند صورتی رنگش
این دختر چرا انقدر زیباست؟
گوجو به احترام میا از روی صندلی بلند شد
و گفت " خانم میا واقعا بابت حرف های بی ارزش دیشبم از شما عذر میخوام..
امیدوارم این هدیه رو از طرف من به عنوان عذرخواهی قبول کنید.
میا لبخندی شیرین زد و گفت " نه نه نیازی به این نبود ، اشتباه از من بود که تنهایی شما رو
خراب کردم ..
گوجو هدیه رو تو دست میا گذاشت و گفت
" حداقل اینو بخاطر اون دمنوش از من قبول کنید "
میا لبخندی زد و گفت" باشه پس امشب شام مهمون من تو رستوران هتل "
گوجو لبخندی رو لبش از ته قلبش جاری شد و گفت " حتما شب میبینمتون ، بهتره الان بریم برای فیلم برداری "
میا هم لبخندی زد و گفت " درسته ، بریم "
{♡}
{ عکس لباس پارت لباس میا هست }
از روی کاناپه بلند شد و سمت اتاقش رفت ، بوی الکل میداد ولی الان مست نبود .
از داخل کمد حوله تن پوش سفید رنگش رو برداشت و یک بافت سفید با شلوار سفید آماده کرد و روی تخت گذاشت و از اتاق رفت بیرون .
گوجو سمت حمام رفت و لباس هاشو از تنش
در اورد و پرت کرد رو مبل و حوله رو ، روی رخت آویز حمام گذاشت و خودش رو داخل
اینه برنداز کرد.
زیر چشم گود رفته بود و قرمز بود ، حتما بخاطر گریه های دیشب بوده .
گوجو دوش آب رو باز کرد و وان اب رو پر کرد و داخل شامپو ریخت و داخل وان اب دراز کشید .
افکارش خیلی درگیر بود ، حسی که الان داشت اونو نابود میکرد .
نمیدونست قلبش داره باهاش چیکار میکنه
بعد از نیم ساعت گوجو از حمام اومد بیرون و حوله رو پوشید و بندش رو گره زد و روی کاناپه نشست و اهی کشید و چشم هاشو بست .
از روی کاناپه بلند شد و سمت آشپزخونه رفت و دمنوشی که میا داده بود رو ، اماده کرد و از داخل یخچال کیک دیشب رو اورد بیرون و روی اوپن گذاشت .
دمنوش رو کنار شیرینی گذاشت و روی صندلی نشست و صبحانشو خورد .
بعد از خوردن آخرین تکه شیرینی لبخندی ناگهانی روی لبش ضاهر شد ، شاید بخاطر
اون باشه... گوجو چه بلایی سرش اومده ؟
عاشق شده ؟
گوجو ظرف ها رو داخل ماشین ظرفشویی گذاشت و رفت سمت اتاق و لباس هایی که قبل از حمام روی تخت آماده کرده بود رو برداشت و پوشید .
عطر مورد علاقش رو زد ،موهاش رو خشک کرد ، و کمی با پنکیک زیر چشم های قرمز رنگش کشید و کفش مشکی رنگش رو پوشید ، عینکش رو زد و به سمت در خروجی خانه رفت و دستگیره در رو پایین کشید و از اتاق هتل خارج شد و هدیه رو موقع رفتن برداشت.
به سمت صحنه فیلم برداری رفت و روی صندلی نشست و منتظر تهیه کننده بود .
میا هم اومد ، کت شلوار زنانه سفیدی پوشیده بود و موهای بلند صورتی رنگش
این دختر چرا انقدر زیباست؟
گوجو به احترام میا از روی صندلی بلند شد
و گفت " خانم میا واقعا بابت حرف های بی ارزش دیشبم از شما عذر میخوام..
امیدوارم این هدیه رو از طرف من به عنوان عذرخواهی قبول کنید.
میا لبخندی شیرین زد و گفت " نه نه نیازی به این نبود ، اشتباه از من بود که تنهایی شما رو
خراب کردم ..
گوجو هدیه رو تو دست میا گذاشت و گفت
" حداقل اینو بخاطر اون دمنوش از من قبول کنید "
میا لبخندی زد و گفت" باشه پس امشب شام مهمون من تو رستوران هتل "
گوجو لبخندی رو لبش از ته قلبش جاری شد و گفت " حتما شب میبینمتون ، بهتره الان بریم برای فیلم برداری "
میا هم لبخندی زد و گفت " درسته ، بریم "
{♡}
{ عکس لباس پارت لباس میا هست }
۴.۴k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.